آدم کوفت بخوره،
شکلات فرمانیه رو نخوره
قضیه از این قراره که در مدت انتظار جلوی سفارت نروژ،
ludo بازی میکردیم چهار نفره، من و دایی و داداشها. قرار شد هرکی باخت برای بقیه آبمیوهای، نوشابهای، چیزی بخره. من اولش از همه جلو بودم، ولی یک ساعت و خوردهای بازیمون طول کشید و آخرش من باختم :( و خب طبیعیه که گفتم شرط حرام است و فلان! :))) البته بعدش گفتم بیاین بریم بیارتباط با بازی براتون آبمیوه بخرم. رفتیم و اونا آبمیوه برداشتن و من شکلات. و در نهایت دایی حساب کرد! بعد من فاکتور خواستم که کاش نمیخواستم :)))) شکلات من تنهایی از آبمیوهی اون سه تا بیشتر شده بود :)
نشستیم تو ایستگاه میخوایم بریم تجریش. بعد این سه تا برسروسینهن نوحه میخونن و کمی هم مسخرهبازی درمیارن. مهندس: "الان تسنیم با خودش میگه چه غلطی کردم اومدم، دیگه با پسرا نمیام بیرون!" :)
درباره این سایت