دلم می‌خواهد، شالم را کلاه کنم، بروم تا هر جا که شد. دور، دور، دور. البته دور واقعا معنا ندارد، دور از چه؟ هر جا بروم، هستم. آدم‌ها هستند، اخلاق‌های خوب و بد هست، زمین و گیاه و کاغذ و بچه هست. هر جا بروم هم احساس دوری نخواهم کرد. درمانده‌ام و برجای‌نشسته.
کاش ما هم برده بودیم. با این امید بیشتر و بیشتر کار می‌کردیم که یک روز ارباب، یک برگ کاغذ بدهد دستمان و بگوید این سند آزادی توست، حالا می‌توانی بروی هر کجا که خواستی، بروی دوردورها.



+ دوست دارم آدم غمگینی به نظر نرسم، چون آن بیرون هم هیچ به غمگین‌ها شباهت ندارم. دوست دارم آدم نسبتا فعال و پرسروصدایی به نظر برسم، چون آن بیرون هم به فعال‌ها و پرسروصداها شباهت دارم. ولی نمی‌شود که ننویسم که می‌خواهم از همه چیز و اول از همه از خودم دور شوم.
+ اگر نمی‌دانستید که شال را کلاه هم می‌کنند، حالا بدانید و ببینید D=


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه مشاوره معماری و دکوراسیون داخلی | شبیه سازی سه بعدی mnbvc هیئت روضه الزهرا (س)محفل بسیجیان و رهروان ولایت شهرستان بابلسر کولر گازی ال جی بانه همای بی قرینه درب ضد سرقت چوبی و فلزی wkefkewfwef barang افروز رایانه وبلاگ سجاد نجفی